ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
به امید روی تو
به هوای کوی تو آمدم، که رها ز بند هوا شوم به امید روی تو آمدم، که مگر ز تو کامروا شوم
نه رها ز بند هوا شدم، نه ز یار کامروا شدم نه چنان دچار بلا شدم، که دگر به فکر دوا شوم
همه روزه روزی من غم است، همه شب شبم شب ماتم است نه چنان کمند تو محکم است، نه امید آنکه رها شوم
نه مرا به خویش دهی رهی، نه ز خویشتن دهی آگهی نه دلالتی و نه همرهی، متحیّرم به کجا شوم
نه ز سفرهٔ تو نوالهای، نه ز غمزهٔ تو حوالهای نه مرا به دُرد پیالهای، کرمی که ز اهل صفا شوم
نه تو راست لطف و عنایتی، نه مراست قوّت و طاعتی به کدام سوری و حالتی، من بینوا به نوا شوم
نه به دلنوازیام آمدی، نه به سرفرازیام آمدی نه به نغمهسازیام آمدی، که ز شوق بیسر و پا شوم
نه به حال مفتقر نظر، که زند به سوی تو بال و پر نه به سرپرستی او گذر، که به زیر ظلِّ ما شوم